انجمن بی تاوان آذربایجان غربی

اطلاع رسانی از آسیب های ناشی از تروریسم

انجمن بی تاوان آذربایجان غربی

اطلاع رسانی از آسیب های ناشی از تروریسم

جایگاه زن از دیدگاه اوجالان

انجمن بی تاوان آذربایجان غربی : عبدالله اوجالان در نوشته هایش  ظاهراً به زن و جایگاه او اهمیت می دهد. او زنان را به وجود آورنده ی تمدن و عناصر آن مانند دولت ، مذهب ،علم و… می داند. دیگر اینکه او ادعا می کند که اول زن بوده  که به آگاهی رسیده و آن گاه علم وتمدن پیشرفت کرده است . با فرض صحت این  ادعاها آنگاه ادعای دیگر اوجالان که برابری زنان و مردان را در همه زمینه ها شعار می دهد و این امر را زمینه برقراری عدالت می داند نادرست از آب در می آید. او بدون توجه به تفاوت های بنیادین زن ومرد اعم از جسمی و روحی همه را موجوداتی یکسان تلقی کرده و عدالت را به سخره گرفته است.

جایگاه زن از دیدگاه اوجالان

تعبیر او از عدالت محل اشکال اساس است؛ چون عدالت اساساً بدین معنی است که هر چیزی در جای خود قرار بگیرد و عدالت بین زن ومرد براساس ویژگی های خاصه ی آنها تعریف می شود. یعنی زن نیازها وتوانایی های دارد که مرد نداردو بالعکس . هرکدام از آنها براساس وظیفه ای که می توانند ایفا کنند باید به حقوق خاص برسند و برابر دانستن آنها عین بی عدالتی است. اوجالان در مورد زنان ،داعیه دفاع از حقوق و ایجاد نمونه ای جدید از زنان دارد که روی پای خود ایستاده و جدا از وظایف و گرایشات جنسی وخانوادگی به مبارزه سیاسی می پردازد.

این نگاه در تقسیم بندی های فمینیسم به فمینیسم رادیکال معروف است. فمینست های رادیکال اعتقاد دارند که بدون وجود مرد باید زندگی کنند، باید سازمانها و نهادهای مستقل خود را داشته باشند و حتی تمامی مشاغل و کارهای مردانه را خودشان انجام دهند. اندیشه و عملکرد حزبی پ.ک.ک و پژاک بر گرفته از تحلیل فکری فمینیسم رادیکال است. آنها در کوه ها برای خود مکانهایی جدا از مردان دارند و ظاهراً جدا زندگی می کنند. اوجالان در حقیقت زن را به ارتقاء نرسانده بلکه او را به چیزی شبیه مرد خشن تبدیل کرده که خودش هم نمی داند آیا مرد است یا زن؟ زنهای پ.ک.ک و پژاک از غوطه خوردن در ورطه دوگانگی و انتخاب اینکه زن باشند و یا ادای مردها را در بیاورند شدیداً رنج می برند. درحالی که هیچ راه بازگشتی نیز برای آنها وجود ندارد . چون آنها از خانه و کاشانه ی خود گریخته و مطرود جامعه و خانواده شده و در وحل زندگیشان به چشم روسپی به آنها نگریسته می شود . آنها واقعاً شرایط افراد اسیر را دارند که نه راه پیش برایشان وجود دارد و نه راه پس. اوجالان بنیاد خانواده را از هم گسیخته و زن ومرد را که مکمل روحی و جسمی یگدیگرند از هم جدا نموده است. چگونه می توان بر خلاف فطرت انسان ها عمل کرد؟ فرار زوج های دختر و پسر از مقرهای پ.ک.ک و پژاک عینی ترین پاسخ به فطرتشان و علیرغم این که می دانند در صورت دستگیری توسط گروه، مجازات های سنگین و مرگباری در انتظار آنهاست، راه دشوار بازگشت به زندگی عادی را انتخاب می کنند . زن اغفال شده در پ.ک.ک و پژاک هم خانواده ی سنتی خود را از دست داده و هم شرایط خشن و غیر طبیعی راه گریز را برخود بسته می بیند. موارد فراوان از روابط نامشروع دختران و پسران پ.ک.ک و پژاک نشان از ستم مضاعفی است که بر دخترفریب خورده و سرگردان در کوه ها و دره ها می رود و راه بازگشت از او را گرفته اند.

یکی از زنان عضو کنگره ی پژاک می گفت که در درون حزب و برای انجام هر ماموریتی ، همواره بدون توجه به لیاقت ها و سوابق زن ومرد ، مرد را سرپرست و همه کاره ی زن قرار می دهند، واین بر خلاف شعار گروه ادامه ی همان روابط زن ومرد در روستاهاست که حزب ادعای فرا رفتن و عبور از آن را دارد.

ایدئولوزی و عمل پ.ک.ک و پژاک در جهت جدا کردن زن از بستر عادی و زندگی زناشویی و تبدیل آن به موجودی است که نقش اصلی زن بوده و مادر بودن خود را از دست داده و ادای مردان را در می آورد. در عمل نیز آنها بسیاری از دختران را تشویق به ترک آغوش گرم خانواده می کنند تا بتواند آنها را فراری داده و در دل کوه ها مدل غیر عادی و عجیبی از زن را پدید آورند. این طرح پ.ک.ک و پژاک با طبیعت نرم و لطافت ذاتی زن در تضاد است.

دست آخر اینکه در هیاهیوی موهوم پ.ک.ک و پژاک و در ایدئولوژی نا مفهوم آنها ، روشن نشده با این نوع زنی که آنها خلق ! کرده اند جگونه می توان یک خانواده را بنیان نهاد که در آن ، زن جایگاه همسری و مادری خود را بشناسد و بتواند در این جایگاه نیز ایفای نقش کند؟

به گفته ی (آگوست کنت) اصلی ترین و بنیادی ترین واحد و اساس تشکیل یک جامعه نهاد خانواده است و حتی از روی همین الگوی خانواده است که قبیله و شهر و در نهایت دولت به عنوان یک خانواده است که قبیله و شهر و در نهایت دولت به عنوان یک خانواده بزرگ شکل می گیرد . حال پ.ک.ک و پژاک با تخریب نظام خانواده ، در حقیقت شالوده ی نظام اجتماعی را در هم می شکند و این یکی از مصادیق مهم ، دال بر غیر علمی بودن و غیر عقلانی بودن ماهیت ایدئولوژیک پ.ک.ک و پژاک می باشد. زنانی که پ.ک.ک و پژاک تولید می کنند ، موجوداتی هستند که حتی خود را فراتر از مردان دیده و چنین فردی هیچ گاه نمی تواند در زیر یک سقف با یک مرد زندگی کند وبا او به تفاهم برسد . او موجودی خود پسند و خود محور بار می آید که معتقد است جامعه را باید خط کشی کرد و در یک طرف مردان و در طرف دیگر زنان را قرار داد. متاسفانه پ.ک.ک و پژاک در کردستان بر روی دخترانی که مجبور به ازدواج تحمیلی می شوند ودر شرف خود سوزی هستند کار می کنند و از موقعیت ضعیف روحی آنها سوء استفاده می نمایند. آنها پس از پیوستن به پ.ک.ک و

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.