سرویس بین المل انجمن بی تاوان آذربایجان غربی :سازمان اطلاعاتی ترکیه میت در حین پاکسازی عناصر مسلح پ ک ک از منطقه یوکسک اوا ،در کوله پشتی یکی از زنان فرقه تبلتی را یافته ، و در این تبلت عکس ها و مطالب قابل توجهی از رفتار و حرکات غیر انسانی سرگرده های پ ک ک موجود می باشد.
سازمان اطلاعاتی ترکیه تبلت یافته شده را پس از رمزگشایی ، برخی از مطالب غیر محرمانه را رسانه ای کرده است. رفتارهای غیر اخلاقی و تجاوز جنسی دوران کالکان نمونه ای از این مطالب است که سازمان اطلاعات ترکیه رسانه ای کرده و ما گوشه های از این بی بندوباری اخلاقی را در سایت منتشر می کنیم.
این دختر ساده لوح که قربانی خشونت پ ک ک شده ،فعالیت های روزانه خود در قندیل و رفتارهای تبعیض آمیز از سوی فرمانده بر علیه دختران و زنان فرقه را در قالب یاداشت روزانه ثبت نموده که عین مطالب را ترجمه و در اختیار مخاطبان سایت قرار داده ایم
دوران کالکان در محول خصوصی دختران خود را عاشق دختران فرقه معرفی می کند،همیشه با دستتان خود دست دختران را گرفته و این حرکت خود را نشانه علاقه و مهر و محبت به آنان اعلام می دارد،
دوران کالکان در در حضور دختران از واژه های جنسی بسیار استفاده می کند ،دوران کالکان در اولین برخورد با هر دختری دست خود را به دور کمر دختر می انداخت و به شوخی می گفت :”آنقدر خوابیده ای چربی دور شکمت را گرفته”
سپس دختر را به آغوش می کشید و دست به سینه های دختر می زند،این رفتار برای ما غیر قابل تحمل بود
دوران کالکان با توجه به قدرت خود در پ ک ک هر دختری که در برابر خواسته های وی مقاومت می نمود ،او را منزوی و ایزوله می کرد.
افرادی مانند نمرود ،شروین،بیژان و سارا و فراشین از کسانی بوده اند که در برابر خواسته های دوران کالکان ایستادگی کرده اند ،و این فرمانده بیمار روانی برای انتقام از آنان ،آنها را به عملیات های اعزام نمود که زنده برگشتن ازآن عملیات محال بود و این طور هم شد و همه ای آنان کشته شده اند .
یکی از رفیقانم بنام کوچر سارا که چندین بار توسط دوران کالکان مورد تجاوز قرار گرفته بود می گفت:دوران کالکان می گوید زن نبایستی با یک نفر رابط جنسی بر قرار کند زن آزاد است و می تواند با هزاران نفر رابطه داشته باشد و تو باید این موضوع را از من بشنوی و عمل کنی…
این دختر نیز در آخرین یاداشت خود نوشته بود من نیز مدتی است توسط دوران کالکان تحریم شده ام و منتظر هستم که از سوی این فرد بیمار به یک جنگ سخت اعزام شوم اما امیدوارم بتوان از این مخمسه نجات یابم و به زندگی عادی و آرامی برسم.
نهایتا این دختر بی نوا در عملیات ۱۶ ساعت محله یشیل در شهر یوکسک اوا کشته شده و نیروهای امنیتی ترکیه این تبلت را از کوله پشتی جنازه این دختر یافتند.
سرویس بین المل انجمن بی تاوان آذربایجان غربی : زبان مادری نخستین زبانی که نوزاد از بدو تولد با آن انس می گیرد ، وقتی کودک در آغوش پر مهر و محبت مادر شیر می خورد آنرا می شنود. برهمین مبنا نام زیبای“زبـــان مـــادری” را به خود گرفته است.
پ ک ک چه نگرشی به زبان مادری دارد؟
در ذیل مطالبی را که در کلاس های ایدئولوژیک پ ک ک پژاک به عناصر فرقه تدریس می شود ارائه می نمایم تا اهمیت زبان مادری در گروه کاملا هویدا شود.
پ ک ک و پژاک مدعی است:
زبان مادری هویت انسان را شکل می دهد و حامل فرهنگ و آداب و رسوم اقوام گذشتگان بوده و از ما به نسل های آینده ارث می رسد ، عواطف و احساسات، اندیشه ها، ارزش ها و نگرشها به بهترین شکل و با خلوص کامل توسط زبان مادری به هر فرد منتقل و در بسیاری از موارد زبان مادری تنها ابزار موجود برای انتقال مفاهیم مذکور است، به همین دلیل است که نیـچـه فیلسوف آلمانی گفته است که «ترجمه لفظ به لفظ زبان خیانت است». هایدگر دیگر فیلسوف آلمانی می گوید «زبان مادری قلب احساس و الهام انسان است . بنابراین کسانی که با زبان مادری در می افتند در واقع با عمیق ترین جنبه هویتی انسان مبارزه می کنند و پیروز نخواهند شد». جنوا اسپیترمن استاد زبان شناسی دانشگاه میشیگان در این ارتباط می گوید که: «اگر شما آموزش و ترویج یک زبان را ممنوع و غیر قانونی کنید، در نهایت آن زبان را حذف می کنید و با از بین بردن آن زبان، فرهنگ آن گروه زبانی از انسانها را نابود می کنید و در نهایت، خود آن مردم را حذف و از بین می برید. ممکن است که آن گروه از انسانها بصورت جسمی و فیزیکی از بین نروند، اما آنها دیگر خودشان نیستند، بلکه تبدیل به دیگرانی شده اند که به زبان و فرهنگ دیگری تعلق دارند. آنها هویتشان را از دست داده و دیگر موجودیت ندارند». بنابراین حفظ و آموزش زبان مادری به عنوان شاخص هویت انسانی کاملاً ضروری است. البته در کنار زبان مادری، انسانها به زبان مشترکی هم نیاز دارند تا بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. زبان وسیله افهام و تفهیم است وانسانها در دنیای تنوع زبانها به زبان مشترکی نیاز دارند تا با افراد و گروههایی که خارج از حیطه ی زبان مادری شان هستند، ارتباط برقرار کنند. در بسیاری ازموارد مشکل از همین جا و از گسترش ارتباطات بوجود می آید. در ارتباط بین دو یا چند گروه زبانی همیشه یک زبان مشترک لازم است.
گروه تروریستی پ ک ک با توجه به جایگاه والای زبان مادری که در بالا اشاره گردید ، این معقوله را در ایدئولوژی فرقه گنجانده و از زبان مادری سوءاستفاده ابزاری می کند.
اکنون بایستی به این موضوع پی برد که زبان رسمی پ ک ک چه بوده و رهبر این فرقه به چه زبانی تکلم می کند.
زبان ترکی زبان رسمی پ ک ک بوده و عناصر فرقه با این زبان تکلم می کنند ،رهبر این فرقه نیز با زبان مادری خود ترکی استانبولی تکلم می کند
حال سوال این است، عبدالله اوجالان رهبر فرقه مدعی دفاع از زبان مادری خود بوده و کردی را زبان مادری خود می نامند در حالی که به زبان کُردی تسلط نداشته و کردی سخن نمی گوید.
اوجالان مدعی دفاع از زبان مادری می باشد در حالی که به زبان ترکی تکلم می کند، اکنون ببینم اوجالان چه نگرشی به جایگاه مادر دارد که این گونه از زبان مادر خود دفاع می کند؟
جایگاه مادر از دیدگاه عبدالله اوجالان
اوجالان می گوید:
" مادر، زیربنای زندگی انسانیت را تشکیل میدهد. اما وجود مادرم برای من همیشه مسئله بود. اولین و مهمترین سوالم از مادر این بود : چرا مرا بدنیا آوردی؟
در کنارش زندگی نکردم و هیچگونه مهری از وی در دلم نبود و همیشه از وی شکایت کرده و گفته ام: تو مسبب به دنیا آمدن من بودی. ارتباطم با وی فراتر از ارتباطی دوستانه یا غیر دوستانه بود، تضاد و درگیری دایمی در بین ما حاکم بوده است.
این درگیریها برخی جوانب مثبت و برخی جوانب منفی داشته و مجموعه اینها در ساختن شخصیت من تأثیرگذار بوده اند.
اوجالان نیز می گوید: مادرم نیز از این وضعیت بیزار بود
اوجالان در یکی از یادداشت هایش میگوید که حتی برای مادرم با اینکه از من خواست که چند متر پارچه بخرم من نخریدم
بنابراین هویدا می گردد ، مادر حتی در تفکر پ ک ک و پژاک ارزشی ندارد
اکنون با چنین اظهاراتی نبایستی اوجالان و گروه وی مدعی زبان مادری کُردی شوند؟
هر چقدر پ ک ک در رسانه ها برای تبلیغات اش وانمود کند که به زبان مادری اهمیت می دهد اما در حقیقت پ ک ک ارزشی که برای زبان تر کی قائل است برای زبان کردی و لهجه های دیگر کردی اهمیت نمی دهد حتی تکلم با زبان کردی را زبان افراد بی سواد و عقب مانده تلقی می کنند
در داخل سیتم پ ک ک زبا ن ترکی به عنوان زبان رسمی اعم برای نوشتاری و گفتگو است و تکلم با زبان ترکی به عنوان یک ترقی و برتریت مشاهده می شود اگر به مسئله با دیگاهی منطقی تماشا کنیم در می یابیم که چرا کردهای ایران ،و سوریه و عراق در پ ک ک زود زبان ترکی را یاد می گیرند زبان های گوناگون را یاد گرفتن خوب است اما زمانی که اگر یک زبان را یاد بگیریم نباید زبان و فرهنگ خود را فراموش کنیم در پ ک ک اگر کردی که با زبان ترکی حرف نزند و یا بلد نباشد بعنوان عقب مانده دیده می شود و زمانی که افراد احساس می کنند که در پ ک ک با دیدگاهی کوچک و حقیر دیده می شوند مجبورا تن به زبان تر کی می دهند
اکثر سرکردگان پ ک ک از جمله خوده عبدالله اوجالان هم زبان کردی بلد نبوده ودر داخل پ ک ک هم افرادی از جمله مصطفی قره سو و علی حیدر قیطان ...با اینکه ادعای کرد بودن را دارند اما کردی بلد نیستند و مشخص است که شعار حمایت از زبان مادری فقط شعار و ابزاری در اختیار فرقه است .
امروزه هزاران مادر توسط پ ک ک به علت از دست دادن فرزندانشان دغدار است و از پ ک ک و پژاک نفرت دارند و یا اینکه فرزندانشان را با قانون نظامی مجبور به ملحق کردن در اورند و واقعا اگر پ ک ک و پژاک ارزشی برای مادران قائل است چرا اجازه ملاقات به مادران نمی دهد که فرزندانشان را ببیند ؟
در پ ک ک تمامی آموزشها و برنامه ها و اساسنامها وتکلم و نوشتن با زبان ترکی است .
پ ک ک و اتحادیه میهنی هر کدام با صدور بیانیه های در خصوص قتل پنجوین ، یکدیگر را محکوم کرده اند.
انجمن بی تاوان آذربایجان غربی به نقل از رسانه های اقلیم کردستان عراق ، بدنبال قتل دو تن از عناصر پزاک در منطقه تحت الختیار اتحادیه میهنی (YNK) و گمانه زنی های بسیار در این مورد، پ ک ک با انتقاد تند از اتحادیه میهنی اعلام نمود، حزب اتحادیه میهنی می خواهد این موضوع را از مسیر اصلی منحرف و به بیراهه ببرد و متهمان اصلی را پنهان می نماید.
حزب اتحاد میهنی در قبال این ادعای پ ک ک نیز واکنش نشان داده و اعلام کرد: ” پ ک ک با جوسازی اخبار و گزارشات نادرستی در اختیار رسانه ها و مطبوعات قرار می دهد تا بتواند همسو با منافع و سیاست های حزبی خود قدم بردارد ، و در منطقه اقلیم کردستان عراق از این موضوع بهره برداری می کند.
اتحادیه میهنی همچنین اظهار داشت: اگر واقعا پ ک ک خود را طرفدار و هوادر اتحادیه میهنی در اقلیم کردستان عراق می داند بایستی صبر و تحمل پیشه نماید تا نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ما تحقیقات خود را زمینه انجام داده و به نتیجه مطلوب برسند، ولی متاسفانه پ ک ک به جایی همکاری برای دست یابی به نتیجه مطلوب در مسیر تحقیق این پرونده سنگ اندازی کرده و مانع تحقیقات ما می شود.
این افشاگری توسط دختری بنام “دیل آرا ” در سال ۱۹۹۱ به عضویت پ ک ک در آمده ،در سال ۱۹۹۶ در شبکه ای رادیویی پ ک ک فعالیت و در سال ۲۰۰۳ به همراه سه تن از دختران دیگر موفق به فرار از پ ک ک شده است.
سال ۱۹۹۱ میلادی سیزده ساله بودم یک روز همراه خواهر بزرگم برای جمع آوری سبزی به کوه رفتم و عناصر مسلح پ ک ک را برای اولین بار ملاقات کردم ، تعدادی زن مسلح در میان مردان بود که خیلی برای جالب می آمد. ابتدا ترسیدم زیرا روستاییان به آنها محکومان کوه می گفتند .
ودر آن حین به خود گفتم جایی که خود را تغییر دهم اینجاست و با خود گفتم که حتما باید با آنها باشم تاریخ را خوانده بودم اما کردستان کجاست ،نمی دانستم.
افراد پ ک ک می گفتند : ما برای کردستان جنگ میکنیم و چرا شماها به ما ملحق نمی شوید؟و شب زمانی که برگشتم فکر کردم. و به مادرم گفتم که من به محکومان کوه ملحق میشوم و آنها بعدا آمدند به روستا پرچم زدند و مردم رادر خانه شخصی بنام مختار برایمان حرف زدند و من تحت تاثیر سخنان آنان قرار گرفتم و تصمیم گرفتم یک گریلا باشم…
به نگهبان پ ک ک گفتم که من هم با شما میآیم ، با پسر عمویم به اسم ولات به عضویت پ ک ک در آمدم و بعد از مدتی ولات توسط مین کشته شد
ازخانه پنهانی فرار کردم طلاهایم و لباسهایم و جورابهایم را به همراه گرفتم و به غیر از آن خودکار با قیمت پدرم که در اتاق مهمانان بود کفشهای برادرم را دزدیدم و مقداری آذوقه آماده کردم ، بارم سنگین و آنها (پ ک ک )مرا مسخره کردند و با لباسهای رنگارنگم کیلومترها دور دیده میشدم و استتار چیست نمی دانستم ؟تا ساعت پنچ صبح به شکل پشت خمیده راه رفتیم و در روز دوم به دستم اسلحه کلاشنیکف دادند و بعد از پانزده روزپدرم خبر فرستاده بود که اگر دختر مرا تحویل ندهید از این به بعد آنها را در منطقه اجازه نخواهم داد.پدرم پولدار و صاحب حرف بود و پ ک ک هر ماه از پدرم پنجاه میلیون(لیر ترکیه)پول میگرفتند و پ ک ک مرا به عمویم تحویل دادند .
پدرم می گفت دخترم در کوهها تلف می شویدولی چون من شست شویی مغزی شده بودم حرف هیچ کسی را قبول نمی کردم
و بعد از پانزده روز پسر عمه هایم و پسر عموهایم را جمع کردم که جمعا شش نفر شدیم دوباره به کوه رفتیم .
یک دکتری به اسم کندال که بعدا کشته شد او گفته بود که رهبر ما عبدالاه اوجالان است.
طوری وانمود میکرد که گویا پیامبر است در ذهنم اوجالان را خیال میکردم که اگر دستهایش را به طرف خورشید ببرد می تواند بگیرد و اگر بلند شود کوهها به کمرش خواهد رسید در ماههای اولیه اوجالان را مانند یک افسانه که پرواز میکند در ذهنم را ترسیم کرده بودمن در شرایطی نبودم که با منطق فکر کنم از روستا آمده بودم و سوادم ابتدایی بود و تنها توانستم او را اینگونه خیال کنم ودر طول سیزده سال آموزش ما همیشه “حقیقت راه رهبری”بود یعنی از بچگی و عصیانش بود .
روزی را که با عبدالله اوجالان ملاقات کردم
جهت آموزش به دره بقاع رفتم، اوجالان در آکادمی حضور نمی یافت و همیشه در خانه اش بارلیا بود ،و بااضطراب درانتظار قهرمان بودم هر چه قدر آپو را خدایی می کردند آنقدر به گروهک وابسته می شدم .منتظر دیدار مهم ترین انسان در زندگیم بودم ،
افرادی بودند که زمانی که اوجالان را را می دیدند غش می کردند و من هم از غش شدنم می ترسیدم و دیدم که بایک نیروی محافظ که همگی تفنگ m16در دست داشتند آمدند و از اینکه چرا از اوجالان در بین ما محافظت می کردند برایم معنا نداشت .
در هوای آزاد ودر دره بقاع بصورت یک صف ایستادیم ، زمانی که اوجالان را دیدم متعجب شدم و به رهبری را که در خیالم تصور ش می کردم هیچ شباهتی نداشت چاق و شکم دار و پشت پر بود …
اوجالان اولین حرفی را که به من زد گفت :” پدرت یک بی شرف است وپدرت جاسوس دشمن است و پدرت یک رفرمیست است و خانه پدرت به یک پاسگاه(قره قول در زبان ترکی)تبدیل شده است و ما پاسگاهی که در ذهنت هست خراب می کنیم ”
من نادان احمق آن لحظه چنان خوشحال شدم که رهبر خانواده ام را میشناسد ، تا آن روز پدر و مادرم برایم مقدس بودند.اگر در آن روز به بعد به من دستور میداد بدون کوچکترین چشم برهمزدن می توانستم با یک گلوله پدر ومادرم را بزنم …. چون تعریف های زیادی از اوجالان تمام عقل ما ربوده بود
سه باربا مدیریت گروه مخالفت کردم.و مرا سه روز در انزوای اجتماعی قرار دادند و هیچ کس با من حق صحبت کردن نداشت ودر یکی از انزواها خیلی عذاب کشیدم ودر سال۱۹۹۵بود افرادی بودن که بدون اینکه در عملیاتی شرکت کنند به ما دستور میدادند اینرا ببر واین را انجام بده . وزندگی رانمی توانستم به سر ببرم. به جزء مردن راه چاریی نداشتم ، نامه ای را به رفیقم دادم تا ان را به دست خانواده ام برساند ولی متاسفانه رفیقم از ترس نامه را به فرمانده همان داده بود ،مرا با بی سیم مرا صدا کردند و من همان لحظه من مسئله را فهمیدم و فرمانده تابور شروع به تهین کردن من کرد و پانزده روز دستگیرم کردند و هیچ کس با من حرف نمیزد و غذارا جداگانه می خوردم و بعدا از من معذرت خواهی کردند تااینکه از آنها نفرت نکنم .
ادامه این افشاگری در قسمت دوم …